سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به درجه پیامبری، اهل دانش و جهادند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دل نوشته های من !



یادداشت یه روز برفی چهارشنبه 89/10/22 ساعت 11:8 صبح

سلام

همیشه شروع کردن به نوشتن واسم سخته ! اصلا نمی‌دونم از کجا باید شروع کنم !
ولی وقتی شروع کردم دیگه همش حرف می‌زنم :D

دیروز کلا روز پرکاری بود. هم توی شرکت کارم نسبت به بقیه روزا بیشتر بود و هم توی خونه.

امروز هم کارم یکم زیاده. ولی قعلا دارم این مطلب رو می‌نویسم :D

دیروز که رسیدم خونه، شروع کردم به صورت جدی درس بخونم. از ریاضی شروع کردم و با زبان تموم کردم. مباحث ریاضی هرچند آسون بود، ولی جدید بود ! حتی مبحت جزءصحیح و قدرمطلق و این چیزا هم واسم چیزای جدید داشت ! ولی سرعت خوندنم بد نبود.

بعدش که از ریاضی خسته شدم، رفتم سر وقت کتا 504. درس اول رو خوندم تقریبا. دیگه خیلی خوابم گرفته بود، یکمی هم توی خواب خوندم ! :D

انشاءالله امروز هم ادامه می‌دم. امیدوارم خدا کمکم کنه و بتونم خوب و با کیفیت و کمیت درس بخونم و نتیجه بگیرم و امسال ارشد قبول بشم.

دیشب خیلی برف بارید. دم خونه‌ی ما که خیلی ناجور بود. توی خیابون اصلی شهرکمون که خیلی هم شیب داره، ماشین‌ها به سختی بالا می‌رفتن. چند تا ماشین هم به جدول و در و دیوار خوردن :D

دیگه زنگ زدیم اومدن شن و ماسه و نمک ریختن وضعیت بهتر شد.

برف‌ها داره تبدیل به یخ میشه. مخصوصا توی پیاده‌روها و پله‌ها. راه رفتن هم سخت شده.

ولی کلا حال میده :D

با وجود برف شدیدی که دیشب بارید، یه سری آدم اومدن بیرون پیاده روی و برف بازی ! چه حالی دارنا :D
ولی خب اگر آدم پایه داشته باشه خوبه :)

احساس می‌کنم دیگه چیزی به ذهنم نمی‌رسه، چون به سرعت باید به یه جایی مراجعه کنم !!! :D :">

روز خوش.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس